جناب ایشان در رأس ساعت شش بعدازظهر به میز مطالعه خود نزدیک شده و با دقت تمام همه چیز را برای ساعت مداوم مطالعه که در پیش خواهد داشت مرتب می کند. پس از آنکه همه چیز را کاملا در جای خود قرار داد، مجددا هر قلم از اشیا لازم را بررسی می کند که فرصت کافی برای اولین بهانه خود به دست آورد: به یاد می آورد که صبح به قدر کافی وقت پیدا نکرد که همه قسمتهای مورد علاقه اش را در روزنامه بخواند. علاوه بر آن حس می کند که اگر بخواهد بدون هیچ گونه مزاحمتی به مطالعه خود ادامه دهد لازم است که چنین مسائل جزئی و بی اهمیت را پیش از مبادرت به انجام وظیفه مهمی که در پیش دارد حل نماید!
روزنامه را از نظر میگذراند و مطالب آنرا تکه تکه می خواند و همانطور که به این قسمت و آن قسمت نظر می اندازد متوجه می شود که مطالب مورد علاقه وی در روزنامه ی آن روز بیشتر از آن میزانی بوده که قبلا فکر میکرد. در ضمن ورق زدن صفحات نگاهش به قسمت برنامه های تلویزیون می افتد. در این لحظه به خاطر مبارکش خطور می کند بد نیست اولین برنامه تنفسی میان ساعات مطالعه را برای حدود بین ساعت 8تا5/8 درنظر بگیرد. به برنامه ها نگاه می کند و برنامه نیم ساعته مورد علاقه اش «راز بقا» را می بیند که با کشش خاص خود در ساعت 7بعدازظهر شروع می شود.
درین حال می اندیشد که:«خوب،روز سختی را پشت سر گذرانده و چیزی به شروع برنامه نمانده است و دیدن برنامه مورد علاقه و تمدد اعصاب واقعا به پیشرفت مطالعه بعدی کمک خواهد کرد!...»
ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه به پشت میز مطالعه خود بازمیگردد زیرا ابتدای برنامه بعدی نیز کمی بیشتر از آنچه فکر میکرد جالب بوده است.
درین مرحله وی هنوز دور و بر میز خود می پلکد و با کتاب خود بازی می کند و سعی می نماید دوباره به خود قوت قلب بدهد که به خاطر می آورد که قرار بود به یکی از دوستانش تلفن بزند و بهتر است قبل از شروع جدی مطالعه مانند مقاله های مورد علاقه اش در روزنامه هرچه زودتر از پیش پایش برداشته شود.
مکالمه تلفنی طبیعتا خیلی جالبتر و طولانی تر از آنچه که در نظر داشت از آب در می آید ولی سرانجام مطالعه گر دلیر ما حدود ساعت5/8 بار دیگر خود را پشت میز مطالعه می یابد.
درین مرحله وی واقعا در پشت میز خود قرار گرفته و کتاب را به نشانه آمادگی برای مطالعه جدی باز کرده و شروع به خواندن می کند(معمولا صفحه اول را) که اولین آثار گرسنگی و تشنگی در وی ظاهر شده و شکمش تیر می کشد. عجب درد مصیبت باری! بزودی درمی یابد که هرچه بیشتر صبر کند که این تیر کشیدن ها آرام گیرند، بدتر شده و بیشتر تمرکز حواس را برای مطالعه از دست می دهد!
تنها راه حل واضح و آشکار آن، لقمه ای غذای سبک می باشد و به هنگام آماده ساختن، این لقمه غذای سبک مانند ایجاد تداعی در یک زمینه خلاق فکری، اقلام متفاوت شروع به رویش کرده و چیزهای خوش مزه یکی پس از دیگری به مرکز گرسنگی وی پیوند یافته و یک لقمه غذای سبک تبدیل به یک خروار خوراکی و شبیه به ضیافتی تمام عیار می گردد!
پس از رفع این آخرین مانع، وی با اطمینان کامل که این بار هیچ چیز نخواهد توانست مانع ایثار وی در راه مطالعه شود، به سر میز باز می گردد. هنوز اولین جمله های صفحه اول را بار دیگر از نظر نگذرانده... که مطالعه گر مصمم ما حس می کند شکمش بیش از اندازه پر شده و خواب در گرد سرش به پرواز درآمده است. به فکر مبارکش می رسد تماشای یک برنامه نیم ساعته دیگر در ساعت ده(یا تمام کردن داستان دنباله دار مجله) کمک زیادی به هضم غذا خواهد کرد و بقیه وقت را حتما،حتما،حتما به مطالعه خواهد پرداخت. در ساعت 12نیمه شب وی را در کنار تلویزیون یا در گوشه ای از اتاق درحالی که مجله ای نیمه باز در کنار وی افتاده است مست خواب می بینیم.
دراین حال حتی به هنگامی که کسی به اتاق آمده و وی را بیدار می کند، در حالیکه به طرف رختخواب خود می رود با خود می اندیشد که کارها زیاد هم بد پیش نرفتند! چرا که به هرصورت استراحت خوبی کرده،غذای خوبی خورده، قدری برنامه های تفریحی و آرام بخش را ملاحظه کرده، وظیفه اجتماعی خود را نسبت به دوست خود به انجام رسانده، مطالبی را که در طول روز فراگرفته بوده است هضم کرده( و داستان شورانگیز نیمه تمام مجله را به اتمام رسانده ) و همه موانع را از پیش پای خود برداشته تا فردا صبح زود ساعت پنج.... ( که البته روز بعد هم آنقدر دیر از خواب برمی خیزد که چنددقیقه ای هم دیر به کلاس درس می رسد.)
- به محض حضور در مکان مطالعه فقط به کار مطالعه بپردازید و برای شروع به کار تردیدبه خود راه ندهید.
- فورا شروع کنید. هر فکر مزاحمی که به مغزتان رسید با قاطعیت آنرا دور کرده و اجازه ندهید تا پایان ساعت مطالعه بازگردد.
- به خود بقبولانید که آدم با اراده ای هستید، اول مطالعه و بعد...
- هرچه را که فرامی گیرید به طور خلاصه و با توجه به جملات اصلی برای خود تکرار و تعریف کرده و سعی کنید که با دروس به طور خودمانی و با خاطر جمع مواجه شوید.
- به خود تلقین کنید که قادرید هر درسی را خوب فرا بگیرید. چون واقعا قادر به این کار هستید به خوداطمینان داشته باشید و سعی کنید از این اطمینان حداکثر استفاده
منبع: طوسی، بهرام، ۱۳۸۶،مهارتهای مطالعه، مشهد:نشر تابران، چاپ پانزدهم
نظرات شما عزیزان: